تجانب

لغت نامه دهخدا

تجانب. [ ت َ ن ُ ] ( ع مص ) دور شدن از کسی. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تجنب. ( زوزنی ). دور شدن. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ):بعد از الحاح و تجانب ، اوکتای نیز امتثال فرمان پدرو اشارت برادران و عمال را التزام واجب شمرد. ( جهانگشای جوینی ). || جنب شدن. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ فارسی

دور شدن از کسی ٠ دور شدن

فرهنگ معین

(تَ نُ ) [ ع . ] (مص ل . ) دوری جستن ، دور شدن .

فرهنگ عمید

دور شدن.

پیشنهاد کاربران

بپرس