تجالی

لغت نامه دهخدا

تجالی. [ ت َ ] ( ع مص ) هویدا شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): تجالینا؛ ای انکشف حال کل منا لصاحبه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تجالیا تجالیاً؛ انکشف حال کل منهما لصاحبه ؛ آشکارا شدن حال هر یک مردوست خود را. ( از قطر المحیط ). هویدا شدن هر کس مردوست خود را. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

هویدا شدن ٠ هویدا شدن هر کس مر دوست خود را ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس