تجاذب

لغت نامه دهخدا

تجاذب. [ ت َ ذُ ] ( ع مص ) از یکدیگر درکشیدن. ( زوزنی ). کشیده شدن و برگردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || با هم کشیدن و تنازع نمودن. ( منتهی الارب ). تنازع. ( اقرب الموارد ). تجاذب الرجلان الشی حولاه ُ عن موضعه و تنازعا فیه. ( قطرالمحیط ). جذب کردن و کشیدن همدیگر. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ فارسی

۱-( مصدر )از دو سو کشیدناز هم در کشیدن. ۲- ( اسم ) کشش :(( ما بین محب و محبوب تجاذبی است . ) ) جمع : تجاذبات .

فرهنگ معین

(تَ ذُ ) [ ع . ] (مص ل . ) کشیده شدن از دو سر.

فرهنگ عمید

از یکدیگر جذب کردن، یکدیگر را کشیدن، هر کدام به سوی خود کشیدن.

پیشنهاد کاربران

بپرس