تجا

لغت نامه دهخدا

تجا. [ ت َ ] ( ص ) تند و تیز. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). برنده. ( ناظم الاطباء ). تجا و تجار و تجاره هر سه لغت بالفتح ؛ تندوتیز. ( فرهنگ رشیدی ). در طبری ؛ تج ( تند و تیز ). «نصاب طبری » مازندرانی کنونی تیج همریشه تیز «واژنامه 199» گیلکی تیج. ( حاشیه برهان چ معین ). || ( نف ) تند و تیز رونده. ( فرهنگ نظام ). در فرهنگ اززند بمعنی رونده آورده. ( فرهنگ رشیدی ) :
بر در بارگه رفعت او بدر منیر
یک الاغیست که از راه تجا می آید.
شرف شفروه ( از فرهنگ رشیدی ).
|| ( اِ )در اکثر فرهنگها کره اسبی که زین نکرده باشند و ستاغ نیز گویند. ( فرهنگ رشیدی ). کره اسبی که هنوز زین نشده. لفظ مذکور مخفف تجار است. ( فرهنگ نظام ). ریشه این لفظ در سانسکریت تچ موجود است و در زبان ولایتی مازندران هم لفظ بهمان معنی هست. ( فرهنگ نظام ). رجوع به تجار و تجاره شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) تند تیز.

فرهنگ معین

(تَ ) (ص . ) تند و تیز.

فرهنگ عمید

تیز، تندوتیز.

گویش مازنی

/tajaa/ پرتلاش - دونده

پیشنهاد کاربران

بپرس