لغت نامه دهخدا
تثنیه. [ ت َ ن ِ ی َ ] ( اِخ ) اسم پنجمین عهد عتیق است و چون شریعت موسوی مجدداً در آنجاذکر میشود بدون واسطه آن را تثنیه گفتند غالباً گمان دارند که مصنف آن موسی بوده. ( قاموس کتاب مقدس ).
فرهنگ فارسی
۱-( مصدر )دو تا کردن . ۲- ( اسم ) دو تایی. ۳- ( اسم ) کلمهای که دال بر دواست مثنی مانند : شمسین امامین . توضیح در فارسی تثنیه وجه خاصی ندارد و تثنیه و جمع مشترکند یعنی برای دوسهده صد و غیره صیغ. جمع بکار برندمثلا(( مردان ) ) که شامل دو مرد و صد مرد است . در عربی علامت تثنی. کلمه اگر کلمه در حالت رفع باشد(( - ان ) ) است که به آخر کلمه ملحق کنند واگر در حالت نصبی و جری باشد(( - ین ) ) رجلان ( دو مرد ) رجلین ( دو مرد ) . در فارسی در صورت لزوم مثنای عربی ( مختوم به ین ) را بکار برند شمسین قمرین حسنین و گاه بسیاق فارسی عدد (( دو ) ) را در آغاز اسم در آورند دو امام دو ستاره دو مرد.
اسم پنجمین عهد عتیق است و چون شریعت موسوی مجددا در آن جا ذکر می شود بدان واسطه آن را تثنیه گفتند غالبا گمان دارند که مصنف آن موسی بوده .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم مصدر ) ساختن کلمه به صورتی که بر دو نفر یا دو چیز دلالت کند.
پیشنهاد کاربران
تثنیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
توزنگ tuzang ( سغدی )
توزنگ tuzang ( سغدی )