تثاؤب

لغت نامه دهخدا

تثاؤب. [ ت َ ءُ ] ( ع مص ) خمیازه کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و این بر وزن تفاعل است و تثاوب با واو، گفته نمیشود. ( منتهی الارب ). فاژیدن.

تثاوب. [ ت َ وُ ] ( ع مص ) آسا کشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). فاژه کردن. ( دهار ). فاژه کشیدن. حرکت طبیعی است که بجهت دفع بخارات دهن بازمیگردد. به فارسی فاژه و بهندی جماهی نامند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). دهن باز کردن و کشیدن باشد چنانکه مردم را خواب آلود و ملول کند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). دهن دره و خمیازه و افزا و فنجا. ( ناظم الاطباء ). دهن دره. فاژ. فاژه. پاسک. باسک. دهان دره. خمیازه. خامیازه. آسا. اسا. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تَثاؤُب شود.

فرهنگ فارسی

۱-( مصدر ) دهن دره کردن خمیازه کشیدن . ۲- ( اسم ) دهن دره خمیازه .
آسا کشیدن . حرکت طبیعی است که به جهت دفع بخارات دهن باز می گردد به فارسی فاژه و به هندی جماهی نامند .

فرهنگ معین

(تَ وُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) دهن دره کردن ، خمیازه کشیدن . ۲ - (اِ. ) دهن دره ، خمیازه .

پیشنهاد کاربران

بپرس