تتوق

لغت نامه دهخدا

تتوق. [ ت َ ت َوْ وُ ] ( ع مص ) آرزومندی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

آرزومندی نمودن .

پیشنهاد کاربران

واژه �تتوق� ، فعل مضارع منصوبی از ریشه �توق� به معنای درگیرشدن با چیزی و اشتیاق به آن می باشد.