تتمه
/tatamme/
مترادف تتمه: الباقی، باقیمانده، بقیه، مانده، متمم، به جا مانده
برابر پارسی: بجامانده، بازمانده، پس مانده، مانده، مانده بجا
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
باقی مانده. یا الباقی. ته مانده
تتمه به معنای باقی مانده از چیزی، کم مانده و ته مانده، مختصری از شی، موضوع، مطلب و . . . در امور معنوی و مادی!
تتمه در قالب مثال:
تتمه آبروی ما راهم بُرد.
از شدت گرسنگی تتمه ی غذای مشتریان رستوران راهم خورد.
... [مشاهده متن کامل]
آن تتمه ی عقلت هم روبه زوال است!
تتمه ی حساب ما چقدر میشود
آن تتمه اعتباری راهم که داشت خرج ندانم کاری های تو کرد.
تتمه در قالب مثال:
تتمه آبروی ما راهم بُرد.
از شدت گرسنگی تتمه ی غذای مشتریان رستوران راهم خورد.
... [مشاهده متن کامل]
آن تتمه ی عقلت هم روبه زوال است!
تتمه ی حساب ما چقدر میشود
آن تتمه اعتباری راهم که داشت خرج ندانم کاری های تو کرد.
ته مانده
تتمه به معنای باقی مانده هر چیزی است.
مثلا تتمه مال، ، یعنی باقی مانده ی پول یا ثروت.
مثلا تتمه مال، ، یعنی باقی مانده ی پول یا ثروت.
باقی مانده هر چیزی
باقی مانده
رجوع شود به تتمة: [ ت َ ت ِم ْ م َ ] ( ع اِ ) تمام . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . تمامی چیز. ( ناظم الاطباء ) . بقیه و آخر هر چیز. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . ضمیمه و ذیل . ( ناظم الاطباء ) . التتمة؛
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
مایتم ُ به الشی ٔ. ( المنجد ) : تتمه ٔ حال ایشان در موضع خویش گفته شود. ( ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 335 ) . تتمه ٔ کفایت و معیشت در خواه کردند. ( تاریخ قم ص 252 ) . || ( مص ) تتمیم . رجوع به تتمیم شود.