تتم. [ ت ُ ت ُ ] ( اِ ) بمعنی سماق است که در آش و طعام کنند. ( برهان ). سماق. ( از فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ترشاوه ای است که آن را ترشی نیز خوانند. بتازیش سماق گویند. ( شرفنامه منیری ). سماق که ثمر ترش مأکول است. ( فرهنگ نظام ). بفتح اول و ضم ثانی [ تَتُم ] نیز همین معنی دارد و بضم اول و سکون ثانی [ تُتم ] هم بنظر آمده است. ( برهان ). رجوع به تتماج و سماق شود. تتم. [ ت ُ ت ِ ] ( اِ ) رجوع به توتم شود.