تتربوه

لغت نامه دهخدا

تتربوه. [ ت َ رَ ] ( اِ ) تتربو. ( فرهنگ جهانگیری ) ( برهان ) ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ). ظرافت و لاغ و مسخرگی. ( برهان ). لاغ و تمسخر و مضحکه مجلس شدن. ( فرهنگ شعوری ج 1 ورق 292 الف ) :
گشت آنکه شد همیشه پی هزل و تتربوه
از که سبکتر ارچه گران بود همچو کوه.
شهاب.
رجوع به تتربو و تتره شود.

پیشنهاد کاربران