لغت نامه دهخدا
تتالی. [ ت َ ] ( ع مص )در پی یکدیگر شدن امور. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || آمدن سواران پی در پی. ( از ناظم الاطباء ): جأت الخیل تتالیاً؛ ای متتابعة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
در پی یکدیگر شدن امور یا آمدن سواران پی در پی .