تت

لغت نامه دهخدا

تت. [ ت ِ ] ( اِخ ) ( عید... ) یکی از مراسم مذهبی است که بوسیله مردم «آنام » رسمیت یافت. این عید در اولین روز سال چینیان ( بین بیستم ژانویه و نوزدهم فوریه ) برگزار میگردد.

تت. [ ت ِ ] ( اِخ ) شط کوچکی است در جنوب فرانسه که از پیرنه شرقی سرچشمه گرفته وارد دریای مدیترانه میشود و صد و بیست هزار گز طول دارد.

تت. [ ت ُ ] ( اِخ ) مرکز بخشی در شهرستان «دیپ » است که در ایالت «سن مارتیم » و بر کنار راه آهن «رون » به «دیپ » واقع است و 720 تن سکنه دارد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) لمه ایست که برای راندن سگ گویند.
مرکز بخشی در ناحیه دیپ است که در ولایت ین مارتیم و بر کنار راه آهن رون به دیپ واقع است .

گویش مازنی

/tet/ لفظی برای دور کردن سگ

واژه نامه بختیاریکا

( تُ تُ ) چکه چکه؛ قطره قطره؛ تو تو بارو
( تَت (تحت) ) تخت؛ صاف؛ راحت

دانشنامه عمومی

تت (مجارستان). تِت ( به مجاری: Tét ) یک سکونتگاه مسکونی در مجارستان است که در دیور - موشون - شوپرون واقع شده است. [ ۱]
عکس تت (مجارستان)عکس تت (مجارستان)عکس تت (مجارستان)عکس تت (مجارستان)عکس تت (مجارستان)عکس تت (مجارستان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

تت=Tot
درزبان لکی به معنای کسی که نمی تواند خوب وراحت صحبت کند وزبانش می گیرد ، الکن.
به کوهی که بالای آن با وجود بلند بودن نسبت به اطرافش صاف وتخت با شد
( تت شهره میر ) نام منطقه ای عشایری در شهرستان دهلران می باشد
در استان ایلام چندین منطقه به نام ( , ( تت ) و پا تت وجود دارد.

بپرس