تبیی

لغت نامه دهخدا

تبیی. [ ت َب ْ یی ی ] ( ع مص ) پیدا و آشکار کردن. ( از قطر المحیط ). تبیؤ. ( ناظم الاطباء ).

تبیی. [ ت َ ب َی ْ یی ] ( ع مص ) تبییت الشی ٔ؛ قصد کردم آنرا. ( منتهی الارب ). تعمدته. ( قطر المحیط ). || شمشیر در غلاف کردن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

قصد کردم آنرا . تعمدته . یا شمشیر در غلاف کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس