رعد تبیره زن است برق کمندافکن است
وقت طرب کردن است ، می خور کت نوش باد.
منوچهری.
تبیره زن بزد طبل نخستین شتربانان همی بندند محمل.
منوچهری.
تبیره زن از خارش چرم خام لبیشه درافکند شب را بکام.
نظامی.
رجوع به تبیر و تبیره و دیگر ترکیبهای آندو در همین لغت نامه شود.