تبیدن

لغت نامه دهخدا

تبیدن. [ ت َ دَ ] ( مص ) تپیدن و لرزیدن. ( ناظم الاطباء ). لرزیدن باشد. ( فرهنگ اوبهی ). اضطراب و بیقراری کردن و طبیدن بطای حطی رسم متأخرین است. ( آنندراج ) :
چو آواز سم ستوران شنید
فلاطوس را دل همی برتبید.
عنصری.
مخلص بزیر تیغ ستم اینقدر متب
عاشق کسی ندیده چنین اضطراب کن.
مخلص ( از آنندراج ).
|| گرم شدن. ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس