تبوب
لغت نامه دهخدا
تبوب. [ ت َ ب ْ بو ] ( ع اِ ) مهلکه. ( قطر المحیط ) ( منتهی الارب ). مهلکه وبیابان خطرناک. ( ناظم الاطباء ). || آنچه که منطوی بود بر آن دنده ها مانند سینه ، قلب. ( از قطر المحیط ) آنچه که منطوی باشد بر آن اضلاع. ( منتهی الارب ). آنچه که اضلاع بر آن محتوی باشد. ( ناظم الاطباء ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید