تبه داشتن. [ ت َ ب َه ْ ت َ ] ( مص مرکب ) ضایع کردن. باطل کردن. تبه ساختن : صحبت نادان مگزین که تبه دارداندکی فایده را یاوه بسیارش.ناصرخسرو.