تبنیت. [ ت َ ] ( ع مص ) خبر پرسیدن و بسیار سؤال کردن از کسی. ( قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بنته ُ بکذا؛ ساکت کردن و غالب شدن او را بحجت. ( از قطر المحیط )( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بنته الحدیث ؛ هرچه در دل داشت با وی در میان نهاد. ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || دختر زائیدن : بنتت المراءة؛ ولدت بنتاً. ( قطر المحیط ). تبنیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) بسیار بنا کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). بنا کردن.( از قطر المحیط ). برآوردن خانه را. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
خبر پرسیدن و بسیار سوال کردن از کسی . یا بنته بکذا ساکت کردن و غالب شدن او را بحجت . یا بنته الحدیث هر چه در دل داشت با وی در میان نهاد .