تبند

لغت نامه دهخدا

تبند. [ ت َ ب َ ] ( اِ ) مکر و حیله. ( فرهنگ جهانگیری ) ( برهان ) ( لسان العجم شعوری ج 1 ورق 274 ب ). تَرب. ( شرفنامه منیری ). فریب و حیله و مکر. ( ناظم الاطباء ). ترفند. ( لسان العجم ایضاً ). || ( نف ) مکار و محیل را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا )( آنندراج ). مکار و تنبل. ( فرهنگ نظام ) :
خر سلاک لولی غربال بند
مدبر بدبخت تونی تبند.
پوربهای جامی ( از جهانگیری ).

فرهنگ عمید

۱. مکر، حیله.
۲. (صفت ) محیل، مکار.

پیشنهاد کاربران

بپرس