( تبلیة ) تبلیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) کهنه کردن و ببوسانیدن [ بپوسانیدن ]. ( تاج المصادر بیهقی ). کهنه گردانیدن جامه. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || اشتر بر سر گور بستن تا بمیرد. ( تاج المصادر بیهقی ). بلیة قرار دادن ناقه ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). ناقه بر سر گور خداوندش بستن تا بمیرد.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : منازل لاتری الانصاب فیهاو لا حفر المبلی للمنون.( اقرب الموارد ).