تبلور
/tabalvor/
مترادف تبلور: بلورشدگی، بلورینگی، کریستالی، متبلور، بلورین شدن، متبلور شدن
برابر پارسی: درخشانی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
تبلور - هرگاه در مخلوط همگن مایعی شکل جسم قابل بلور شدنی وجود داشته باشد، بیشتر اتفاق می افتد که بر اثر تبخیر و بیرون راندن حلال بلورهای جسم در ظرف عمل باقی میماند. این طریقه که نسبةً آسان است ، متأسفانه برای غالب ترکیبات آلی قابل اجرا نمیباشد و در بسیاری از موارد حلال جدیدی باید بکار برند تا آنکه حلاّل اولیه را در خود حل و جسم مورد نظر را باقی گذارد. اگر با یک مخلوط همگن دوتائی سر و کار داشته باشند میتوان مخلوط را بشدت سرد کرد تا آنکه یکی از دو جسم متبلور جدا گردد. البته همراه بلورهای یک جسم بلورهای جسم دیگر پدید می آید و مقدار بلورهای جسم دوم و بنابراین درجه خلوص بلورهای جسم اول کاملاً با شرایط عمل تبلور بستگی دارد. بدنبال هر تبلور و بمنظور جدا کردن بلورها از «پساب » باید متوالیاً به عمل صاف کردن ، شستشو و خشک کردن مبادرت کرد. سرعت تبلور برای ترکیبات آلی دارای حدودنسبةً وسیعی بوده و پدیده «فوق اشباع » بخصوص در شیمی آلی فراوان دیده میشود. برای خارج ساختن محلولهای فوق اشباع از حالت ناپایدار خود مقدار کمی از بلورهای جسم مورد نظر را اضافه نموده تا بدین طریق عمل تبلور تحریک و آغاز گردد. یک عمل تبلور صحیح هیچگاه سریع انجام نمیگیرد و همواره وقت و حوصله زیادی لازم دارد.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( مصدر ) بلوری شدن جسم بشکل بلور در آمدن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] نمایان شدن: تبلور احساسات.
دانشنامه آزاد فارسی
تَبَلْور (crystallization)
تشکیل بلور از مایع، گاز، یا محلول.
تشکیل بلور از مایع، گاز، یا محلول.
wikijoo: تبلور
مترادف ها
تبلور، بلور سازی
پیشنهاد کاربران
درخشان
بلورش
درخشش
تَبَلوُر
تبلور - کریستالیزاسیون ( Crystallization ) :[صنعت قند]تبدیل کردن قند محلول به کریستال.
آبگینگی