تبلج. [ ت َ ب َل ْ ل ُ ] ( ع مص ) روشن شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). روشن شدن صبح. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || خندیدن و گشاده روی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). خندیدن و شاد شدن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || هویدا شدن امر. ( قطر المحیط ).