تبلبل

لغت نامه دهخدا

تبلبل. [ ت َ ب َ ب ُ ] ( ع مص ) شوریده شدن لغت ها. ( زوزنی ). مخلوط شدن زبان. ( از اقرب الموارد ). درآویختن زبان قوم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): و از آن سبب آن جایگاه را بابل نام نهادند یعنی تبلبلت الالسن ؛ زبانها بگردید. ( مجمل التواریخ والقصص ص 145 ). || تبلبل شتران کلأ را؛ پاک چریدن شتران گیاه را. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس