تبعیج. [ ت َ ] ( ع مص ) شکافتن. ( تاج المصادر بیهقی ). کفانیدن چیزی را.بعجّه تبعیجا؛ کفانید آن را. ( منتهی الارب ). || ریختن باران زمین را. ( تاج المصادر بیهقی ). تبعیج باران زمین را؛ ریختن باران زمین راو شکافتن آن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ): بعج المطرالارض ؛ ریخت باران و شکافت زمین را. ( منتهی الارب ).