تبعیت

/taba~iyat/

مترادف تبعیت: اقتفا، انقیاد، پیروی، تاسی، تمکین، متابعت، وابستگی، هواخواهی ، اطاعت کردن، پیروی کردن، گردن نهی، سرسپاری

متضاد تبعیت: گردنکشی، گردن کشی

برابر پارسی: پیروی، فرمانبری، پیروی

معنی انگلیسی:
following, imitating, adherence, dependence, keeping

لغت نامه دهخدا

تبعیت. [ ت َ ب َ ی ی َ ] ( ع مص ) پیرو شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مأخوذ از تازی ؛ پیروی و متابعت و تقلید. ( ناظم الاطباء ). تابع و پیرو بودن. لفظ مذکور مصدر جعلی است ، چه لفظ تبع خود مصدر است. ( فرهنگ نظام ). و با کردن صرف شود: تبعیت کردن. || ( اِ )دنبال. نتیجه : و نیز آنکه سعی برای آخرت کند مرادهای دنیا به تبعیت بیابد. ( کلیله و دمنه ).

تبعیة. [ ت َ ب َ ی ی َ ] ( ع مص ) پیروی و تقلید و متابعت. ( ناظم الاطباء ). پیروی. ( دزی ). تبعیت. رجوع به تبعیت شود.

فرهنگ فارسی

پیروی
( اسم ) پیروی پسروی .

فرهنگ معین

(تَ بَ یَّ ) [ ع . تبعیة ] (اِمص . ) پیروی ، دنباله روی .

فرهنگ عمید

پیروی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تبعیت، اصطلاحی فقهی به معنای تبعیت چیزی از حکم یا عنوان شرعی چیز دیگر می باشد.
تبعیّت یعنی ارتباط و وابستگی چیزی (تابع) به چیزی (متبوع) که از این عنوان به مناسبت در بابهای طهارت، صلات، جهاد، تجارت، نکاح و لقطه سخن رفته است.
معنای لغوی تبعیت
تبعیت در لغت به معنای پیروی کردن و تابع بودن است و در منابع فقهی، بویژه فقه امامی ، به اصطلاحی خاص تبدیل شده است. در برخی علوم دیگر مانند اصول فقه و حقوق و علوم سیاسی نیز در معانی خاصی به کار رفته است.
کاربرد واژه تبعیت در متون فقهی
کاربرد واژه تبعیت در متون فقهی، بویژه منابع متأخر امامی، رواج بسیار دارد و در ابواب گوناگون فقه از جمله طهارت و نماز و جهاد و بیع به کار می رود.
تبعیت یکی از مطهِرات در منابع فقهی
...

مترادف ها

amenability (اسم)
جوابگویی، سازگاری، تبعیت، احساس مسئولیت، تمکین

adherence (اسم)
چسبیدن، تبعیت، چسبندگی، طرفداری، پیوستگی، الصاق، هواخواهی، دوسیدگی

subordination (اسم)
تبعیت، مادونی، اطاعت، فرمان برداری، مرئوسی

allegiance (اسم)
تبعیت، وفاداری، بیعت، تابعیت، سرسپردگی

citizenship (اسم)
تبعیت، شهروندان، ساکنین

dependence (اسم)
تبعیت، وابستگی، بستگی، توکل، عدم استقلال

dependency (اسم)
تبعیت، وابستگی، تعلق، بستگی، موکول، کشور غیر مستقل

vassalage (اسم)
تبعیت، وابستگی، بیعت، تیول، رعیتی، بندگی

citizenry (اسم)
تبعیت، شهروندان، مردم، ساکنین

فارسی به عربی

تمسک , مواطنة , ولاء

پیشنهاد کاربران

تبعیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
دنباله روی، پیروی ( دری )
هاگت hāget ( اوستایی )
فاشکر fāŝkar ( سغدی )
تفاوت اطاعت و عبادت و تبعیت:
اطاعت به معنای خضوع قلبی در مقابل امر مولا است. عبادت یک مرحله پایین تر از اطاعت است یعنی بسیاری از انسانها اهل عبادتند ولی هنوز اهل اطاعت نشده اند. تبعیت ثمره محبت و اطاعت ثمره عقل است. بنابراین انسان وقتی به کسی علاقه مند شد، آرام آرام تابع او می شود. اما نکته جالب این است که محبت در اطاعت هم دخالت دارد اما تفکر و تعقل است که انسان را به مرحله اطاعت می رساند نه لزوما محبت. بنابراین اطاعت حتی از تبعیت هم می تواند بالاتر و ارزشمندتر باشد. یعنی صرف محبت باعث اطاعت نشده است، بنابراین اگر محبت از بین برود، همچنان فرد در اطاعت باقی می ماند و دوباره محبت را بدست می آورد. در قرآن صحبت از تبعیت از شهوات شده است، یعنی در واقع حب شهوات وقتی در دل آمد فرد از آن ها تبعیت می کند و به همین صورت وقتی حب به خدا در دل آمد فرد تبعیت می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

تقلید

بپرس