تبعث. [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] ( ع مص ) برآمدن و روان شدن : تبعث منه الشعر و غیره ؛ برآمد و روان شد. ( منتهی الارب ).برآمدن و روان شدن شعر و جز آن از وی. ( ناظم الاطباء ).