تبصرت

لغت نامه دهخدا

تبصرت. [ ت َ ص ِ رَ ] ( ع مص ) بینائی. تبصرة :
اولاً دزدیده کحل دیده ات
چون ستانی بازیابی تبصرت .
مولوی.
رجوع به تبصرة شود.

تبصرة. [ ت َ ص ِ رَ ] ( ع مص ) ایضاح. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ناظم الاطباء ). به اصطلاح مصنفین ، توضیح و تشریح کردن مطلبی. ( فرهنگ نظام ). || بینا کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). بینا گردانیدن. ( فرهنگ نظام ). بینائی : تبصرة و ذکری. ( قرآن 50 8/ از المرشد ص 59 ). || شناسا کردن. ( منتهی الارب ). مایحمل علی العلم بالشی و ستبانته. ( قطر المحیط ). || تأمل. || نیک نگریستن. ( ناظم الاطباء ). || عبرت نمودن. ( ترجمان علامه جرجانی ). || مراد از عینک نیز داشته اند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رجوع به تبصرت شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس