تبصر

لغت نامه دهخدا

تبصر. [ ت َ ب َص ْ ص ُ ] ( ع مص ) نیک نگریستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تأمل کردن. || شناسا شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ). || بینا شدن. ( فرهنگ نظام ). || به بصره رفتن. ( اقرب الموارد ). || بینا گردانیدن. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) بینا شدن شناسا گردیدن در نگریستن . ۲-( اسم ) بینایی شناسایی . جمع : تبصرات .

فرهنگ معین

(تَ بَ صُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) بینا شدن ، شناسا گردیدن .

فرهنگ عمید

۱. بینا شدن.
۲. نگریستن در چیزی.
۳. بینایی.

پیشنهاد کاربران

بپرس