تبشبش. [ ت َ ب َ ب ُ ] ( ع مص ) تبشبش بکسی ؛ مؤانست و مواصلت با او. ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). شادمان و تازه روی شدن به وی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || تبشبش خدا بکسی ؛ اکرام اوست. ( از اقرب الموارد ). و منه «تبشبش اﷲ به کما یتبشبش الرجل بغائبهم اذا قدم علیهم ». ( از اقرب الموارد ). تبشبش از جناب باریتعالی بمعنی رضا و اکرام است ،منه الحدیث : لایوطن الرجل المساجد للصلوة الا تبشبش اﷲ به کما یتبشبش اهل البیت بغائبهم. ( منتهی الارب ).