تبسیده

لغت نامه دهخدا

تبسیده. [ ت َ دَ / دِ ] ( ن مف / نف ) اسم مفعول از تبسیدن. ( حاشیه برهان چ معین ). بمعنی گرم شده باشد. ( برهان ).گرم شده و آن را تفسیده نیز گویند.( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || ترکیده لب از گرما. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تبسیدن و تفسیدن شود.

فرهنگ عمید

۱. گرم شده.
۲. بی تاب شده از گرما.

پیشنهاد کاربران

بپرس