تبریزیان

لغت نامه دهخدا

تبریزیان. [ ت َ ] ( اِ ) ج ِ تبریزی. مردم تبریز. آنانکه از تبریزند :
شمس مگو مفخر تبریزیان
هر که بمرد از دو جهان او نمرد.
مولوی.
رجوع به تبریز شود.

فرهنگ فارسی

جمع تبریزی مردم تبریز

پیشنهاد کاربران

💢تبریز
🔴خیلیا فک میکنن نام تبریز
از یه اتفاقی که برای کسی افتاده بود و بیمار شده و تب کرده بود و بعد تبش ریخته بود ساخته شده😁
اما باید گفت اسم شهر تبریز ربطی به تب و بیماری نداره

...
[مشاهده متن کامل]

🔸 نام تبریز در منابع باستانی
در کتیبه های آشوری، نام این ناحیه به صورت هایی مانند:
Taru’i
Tarmakis
ثبت شده است. این صورت ها شباهت آوایی و ساختاری به ریشه های کهن ترک زبان منطقه دارند.
🔸 تحلیل زبانی ریشه �TAR�
در زبان های ترکی کهن، ریشه tar / tarı / taramak معنای مرکزی زیر را دارد:
شانه زدن
مرتب کردن
ردیف کردن
شخم زدن زمین
تراشیدن / صاف کردن
این ریشه در واژه های زیادی دیده می شود:
Tarmaq / Taramak → شانه زدن، مرتب کردن، شخم زدن
Tarla → زمین کشاورزی
Tarlı / Tarlık → زمین یا محوطه ای که شخم زده شده
Tarlamak → زمین را آماده و مرتب کردن
Tarlancı / Tarlan → کسی که زمین را مرتب یا شخم می زند
Tartmaq ( در ترکی باستان ) → کشیدن، فشار دادن، مرتب ساختن
🔸 اینها همگی یک مفهوم مرکزی دارند:
ایجاد نظم، ردیف، آراستگی و آماده سازی
چه در زمین کشاورزی، چه در ظاهر، چه در ساختار دفاعی.
🔸 ارتباط این ریشه با نام تبریز
اگر Tarmakis / Taru’i را برگرفته از ریشهٔ TAR بدانیم، می توان معنا را چنین بازسازی کرد:
�جایی که سامان می یابد، شخم خورده، مرتب شده یا آراسته است�
این می تواند اشاره داشته باشد به:
1. زمین های کشاورزی حاصل خیز و سامان یافته آذربایجان
2. ساختار شهری یا دفاعی منظم و برنامه ریزی شده
3. آمادگی نظامی – نظم خطوط سربازان ( آرایش صاف و منظم )
این نگاه با ویژگی های تاریخی منطقه آذربایجان نیز همخوانی دارد:
زمین های حاصل خیز
ارتش های قوی و منظم
شهرهای دارای ساختار دفاعی مشخص