[ویکی نور] «مقصودعلی تبریزی»، مترجم کتاب «تاریخ الحکماء قبل ظهور الاسلام و بعده (نزهة الارواح و روضة الافراح)»، اثر شمس الدین شهرزوری (ت 511ق)، از عربی به فارسی، تحت عنوان «نزهة الارواح و روضة الافراح (تاریخ الحکماء)» می باشد.
از دوران زندگانی وی، اطلاعات چندانی در دست نیست؛ همین قدر می دانیم که مردی بوده اهل طریقت، تحقیق، انزوا و پرهیز که در علوم متداول زمان خویش دست داشته است و گروهی کثیر از مریدان و شاگردان از ارشاد و تعلیم او بهره می یافته اند. وی نخست مورد توجه عبدالرحیم خان خانان، از خوانین هند در زمان گورکانیان قرار می گیرد و از مصاحبان و مجلسیان خاص او می شود و با آنکه به دنیایی سر فرونمی آورده است، به مرتبه صدارت خان خانان می رسد.
هم اوست که به هنگام فتح دکن و جنگ با سهیل حبشی، ملازم و مصاحب خان بوده است. نهاوندی از گفته های دیگران نقل می کند که وی در دستگاه خان خانان تا مرتبه میربخشی نیز ارتقاء یافته است. نهاوندی که به زهد، عرفان، قیام شب و صیام روز مقصودعلی تأکید می ورزد، خود متوجه ناسازگاری سخن در پذیرفتن مناصب و مقامات از جانب «قدوة العارفین و السالکین»، مقصودعلی تبریزی می شود؛ به این سبب می گوید: «آنچه راقم را به خاطر می رسد که این قسم عارف آگاهی در قبول مهم و منصب دنیوی به غیر از نفع خلق الله و مهم سازی عبّاد و زهّاد چیز دیگر منظورش نخواهد بود و امیدوار است که این بوده باشد». اما آنچه در این میان اهمیت دارد، وجود این امیر دانش دوست و فضل پرور و ادیب، خان خانان، است که مورخان، نویسندگان و شاعران، فضایل و بزرگواری های او را ستوده اند. وی به حق یکی از ارکان مهم دولت گورکانی هند و سبب عمده شهرت فضل پروری و دانش و هنردوستی آنان بوده است. درباره او در آراستگی به وجود علما، دانشمندان، ارباب فضل و خداوندان ادب، چیزی از دربار فرمانروایان گورکانی کم نداشته است.
تعبیر لطیف نهاوندی در گزارش پیوستن مولانا مقصودعلی تبریزی در سلک مجلسیان و مصاحبان خان خانان، گویای حرمتی است که وی در چشم شاعران، نویسندگان، علما و دانشمندان زمانه خویش داشته است: «این سپهسالار دل شکار (خان خانان) او را (مقصودعلی) رام نموده، در سلک مصاحبان و مجلسیان خود درآورده بود... و به نوعی به این قدوة العارفین و السالکین سلوک می نموده که مستعدان تا قیام قیامت از آن بازگویند» (شهرزوری، شمس الدین محمد بن محمود، 1365، ص «یب»).
ظاهرا اطلاعات نهاوندی از احوال مقصودعلی تبریزی به همین موارد محدود می شود، اما در یکی از نسخه های مآثر رحیمی که مطالب آن در حاشیه چاپ کلکته آمده است، به بخش دیگری از زندگی مقصودعلی اشارت شده است که باید مربوط به دوره پیوستگی او به جهان گیرشاه باشد (همان، ص «یج»).
بر اساس این گزارش، جهان گیر، «مهمات شرعیه» ولایت گجرات را به او واگذاشته بوده است که در اثر سعایت ساعیان و شرارت شریران، کارش به مصادره اموال، مؤاخذه، عزل و زندانی شدن در قلعه گوالیار می کشد. بر اساس اشارت نسخه مآثر رحیمی که به احتمال زیاد، نسخه تجدیدنظرشده با اضافات به قلم خود میرزا عبدالباقی نهاوندی است، به هنگام نوشتن این بخش (گویا پس از سال 1025) چهار سال از زندانی بودن مقصودعلی در قلعه گوالیار می گذشته است (همان).
از دوران زندگانی وی، اطلاعات چندانی در دست نیست؛ همین قدر می دانیم که مردی بوده اهل طریقت، تحقیق، انزوا و پرهیز که در علوم متداول زمان خویش دست داشته است و گروهی کثیر از مریدان و شاگردان از ارشاد و تعلیم او بهره می یافته اند. وی نخست مورد توجه عبدالرحیم خان خانان، از خوانین هند در زمان گورکانیان قرار می گیرد و از مصاحبان و مجلسیان خاص او می شود و با آنکه به دنیایی سر فرونمی آورده است، به مرتبه صدارت خان خانان می رسد.
هم اوست که به هنگام فتح دکن و جنگ با سهیل حبشی، ملازم و مصاحب خان بوده است. نهاوندی از گفته های دیگران نقل می کند که وی در دستگاه خان خانان تا مرتبه میربخشی نیز ارتقاء یافته است. نهاوندی که به زهد، عرفان، قیام شب و صیام روز مقصودعلی تأکید می ورزد، خود متوجه ناسازگاری سخن در پذیرفتن مناصب و مقامات از جانب «قدوة العارفین و السالکین»، مقصودعلی تبریزی می شود؛ به این سبب می گوید: «آنچه راقم را به خاطر می رسد که این قسم عارف آگاهی در قبول مهم و منصب دنیوی به غیر از نفع خلق الله و مهم سازی عبّاد و زهّاد چیز دیگر منظورش نخواهد بود و امیدوار است که این بوده باشد». اما آنچه در این میان اهمیت دارد، وجود این امیر دانش دوست و فضل پرور و ادیب، خان خانان، است که مورخان، نویسندگان و شاعران، فضایل و بزرگواری های او را ستوده اند. وی به حق یکی از ارکان مهم دولت گورکانی هند و سبب عمده شهرت فضل پروری و دانش و هنردوستی آنان بوده است. درباره او در آراستگی به وجود علما، دانشمندان، ارباب فضل و خداوندان ادب، چیزی از دربار فرمانروایان گورکانی کم نداشته است.
تعبیر لطیف نهاوندی در گزارش پیوستن مولانا مقصودعلی تبریزی در سلک مجلسیان و مصاحبان خان خانان، گویای حرمتی است که وی در چشم شاعران، نویسندگان، علما و دانشمندان زمانه خویش داشته است: «این سپهسالار دل شکار (خان خانان) او را (مقصودعلی) رام نموده، در سلک مصاحبان و مجلسیان خود درآورده بود... و به نوعی به این قدوة العارفین و السالکین سلوک می نموده که مستعدان تا قیام قیامت از آن بازگویند» (شهرزوری، شمس الدین محمد بن محمود، 1365، ص «یب»).
ظاهرا اطلاعات نهاوندی از احوال مقصودعلی تبریزی به همین موارد محدود می شود، اما در یکی از نسخه های مآثر رحیمی که مطالب آن در حاشیه چاپ کلکته آمده است، به بخش دیگری از زندگی مقصودعلی اشارت شده است که باید مربوط به دوره پیوستگی او به جهان گیرشاه باشد (همان، ص «یج»).
بر اساس این گزارش، جهان گیر، «مهمات شرعیه» ولایت گجرات را به او واگذاشته بوده است که در اثر سعایت ساعیان و شرارت شریران، کارش به مصادره اموال، مؤاخذه، عزل و زندانی شدن در قلعه گوالیار می کشد. بر اساس اشارت نسخه مآثر رحیمی که به احتمال زیاد، نسخه تجدیدنظرشده با اضافات به قلم خود میرزا عبدالباقی نهاوندی است، به هنگام نوشتن این بخش (گویا پس از سال 1025) چهار سال از زندانی بودن مقصودعلی در قلعه گوالیار می گذشته است (همان).
wikinoor: تبریزی،_مقصودعلی