تبریز شهرستان

دانشنامه آزاد فارسی

تَبریز، شهرستانشهرستانی در مرکز استان آذربایجان شرقی مشتمل بر بخش مرکزی و بخش های باسمنج و خسروشهر با مرکزیت اداری شهر تبریز. از شمال به شهرستان ورزقان، از شرق به شهرستان های هریس و بستان آباد، از جنوب به شهرستان اسکو و از غرب به شهرستان شبستر محدود است. کوهستان سهند با ارتفاع ۳,۷۰۷ متر در جنوب و کوه پایه های کوه کسبه در شمال، درّۀ پهناور تَلخه رود (آجی چای) را در میان گرفته اند. رودخانه های ورکش چای، تلخه رود، و باسمنج چای آن را مشروب می کنند. اقلیم آن در ارتفاعات سهند سرد و نیمه خشک و در کوه پایه های شمالی معتدل مایل به سرد و نیمه خشک و در نواحی مرکزی معتدل و نیمه خشک است. راه آهن تهران به جمهوری آذربایجان و تهران به ترکیه همراه با شبکه راه های متعدد، این شهرستان را با دیگر نواحی ایران مرتبط می سازند. جمعیت شهر تبریز ۱,۵۷۹,۳۱۲ نفر است (۱۳۸۵). شهرها و آبادی های آن عبارت اند از باسمنج، سردرود، لیقوان، خسروشهر، خلجان، لاهیجان، تازه کند، ینگی اسپران، و کندرود (غیر از تبریز). شهرستان تبریز از نظر کشاورزی و صنعت از پیشرفته ترین نواحی ایران است. انواع میوۀ درختی و جالیزی، غلات، پنبه، خشکبار، دانه های روغنی، لبنیات، و گوشت، مهم ترین محصولات کشاورزی این شهرستان را تشکیل می دهند؛ ماشین سازی، پالایش نفت، تولید قند و شکر، انواع کنسرو، فرش، لوازم خانگی، شیشه و بلور، مواد لاستیکی (که از این بابت در ردیف اصفهان قرار دارد)، نساجی، و ریخته گری بخشی از فعالیت های صنعتی این شهرستان به شمار می آیند.

پیشنهاد کاربران

💢تبریز
🔴خیلیا فک میکنن نام تبریز
از یه اتفاقی که برای کسی افتاده بود و بیمار شده و تب کرده بود و بعد تبش ریخته بود ساخته شده😁
اما باید گفت اسم شهر تبریز ربطی به تب و بیماری نداره

...
[مشاهده متن کامل]

🔸 نام تبریز در منابع باستانی
در کتیبه های آشوری، نام این ناحیه به صورت هایی مانند:
Taru’i
Tarmakis
ثبت شده است. این صورت ها شباهت آوایی و ساختاری به ریشه های کهن ترک زبان منطقه دارند.
🔸 تحلیل زبانی ریشه �TAR�
در زبان های ترکی کهن، ریشه tar / tarı / taramak معنای مرکزی زیر را دارد:
شانه زدن
مرتب کردن
ردیف کردن
شخم زدن زمین
تراشیدن / صاف کردن
این ریشه در واژه های زیادی دیده می شود:
Tarmaq / Taramak → شانه زدن، مرتب کردن، شخم زدن
Tarla → زمین کشاورزی
Tarlı / Tarlık → زمین یا محوطه ای که شخم زده شده
Tarlamak → زمین را آماده و مرتب کردن
Tarlancı / Tarlan → کسی که زمین را مرتب یا شخم می زند
Tartmaq ( در ترکی باستان ) → کشیدن، فشار دادن، مرتب ساختن
🔸 اینها همگی یک مفهوم مرکزی دارند:
ایجاد نظم، ردیف، آراستگی و آماده سازی
چه در زمین کشاورزی، چه در ظاهر، چه در ساختار دفاعی.
🔸 ارتباط این ریشه با نام تبریز
اگر Tarmakis / Taru’i را برگرفته از ریشهٔ TAR بدانیم، می توان معنا را چنین بازسازی کرد:
�جایی که سامان می یابد، شخم خورده، مرتب شده یا آراسته است�
این می تواند اشاره داشته باشد به:
1. زمین های کشاورزی حاصل خیز و سامان یافته آذربایجان
2. ساختار شهری یا دفاعی منظم و برنامه ریزی شده
3. آمادگی نظامی – نظم خطوط سربازان ( آرایش صاف و منظم )
این نگاه با ویژگی های تاریخی منطقه آذربایجان نیز همخوانی دارد:
زمین های حاصل خیز
ارتش های قوی و منظم
شهرهای دارای ساختار دفاعی مشخص