تبرگ. [ ت ُ ب ُ ] ( اِخ ) ولف در لغت شاهنامه بر وزن بزرگ ضبط و به کلمه تورگ ارجاع کرده و درج آن را هم فراموش کرده. درانجمن آرا چنین کلمه را بمعنی حصار آورده . در شاهنامه پیدا نکردم. ( فرهنگ شاهنامه شفق ) : به پیش سپاه اندرآمد تبرگ که خاقان ورا خواندی پیر گرگ.
فردوسی.
فرهنگ فارسی
دلف در لغت شاهنامه بر وزن بزرگ ضبط و به کلمه تورگ ارجاع کرده و درج آنرا هم فراموش کرده در انجمن آرا چنین کلمه را بمعنی حصار آورده .
پیشنهاد کاربران
تُبُرگ می تواند توَ - بُرج باشد یعنی بُرج نیرومند یا مانند بُرج نیرومند.