تبرعص. [ ت َ ب َ ع ُ ] ( ع مص ) اضطراب کردن کسی زیر کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): تَبرعَص الرجل ُ؛ اضطرب تحتک. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). صاحب تاج العروس آرد: جوهری و صاحب اللسان و صاغانی در تکمله این کلمه را نیاورده اند. و در العباب از ابن عباد آن را آورده و گفته است مقلوب تبعرص است یعنی مضطرب شدن و بنص المحیط بمعنی متحرک شدن کسی زیر کسی است و ابن درید آن را بمعنی تبعرص یعنی اضطراب معنی کرده است. ( از تاج العروس ج 4 ص 374 ). رجوع به تبعرص شود. || بر خود پیچیدن مار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).