تبرستان. [ ت َ ب َ رِ ] ( اِخ ) طبرستان. تپورستان. تاپورستان. سرزمین تاپورها ( قومی ساکن آن ناحیت ). ملکی معروف ، زیرا که تبر در آن متعارف است. طبرستان معرب آن. ( از فرهنگ رشیدی ). رشیدی نوشته ملکی معروف است زیرا که تبر در آن متعارف است و طبرستان معرب آنست و در تحقیق مسامحه کرده است لهذا بیانی کامل لازم است. مؤلف گوید: این وجه تسمیه سخیف است چرا که اگر به ملاحظه آلت تبر آن ولایت را تبرستان گفته اند درخت و جنگل بیش ازتبر در آن ولایت وفور دارد بایستی جنگلستان گویند، آنچه از تاریخ تبرستان و غیره معلوم است تبره بمعنی پشته و تپه و کوههای کوچک است و چون آن ولایت غالباً پشته و تپه و کوهستان بوده به تبرستان که لفظ پارسی قدیم است موسوم شده و در زمان ملوک عباسی که حکام آن ولایت مسلمان شدند و از جانب خلفا حکومت مییافتند لقب هر یک ملک الجبال بوده و حدود آن ولایت را از شهر رویان که از ابنیه منوچهر بوده تا نور و کجور و آمل و ساری و استراباد و گرگان و لاریجان و سواته کوه و سمنان و دامغان و گیلان و دماوند و طهران و رودبار قزوین ،تبرستان میخوانده اند یعنی کوهستان و منوچهر بر فرازکوه ری قلعه ای بزرگ ساخته آن را باره تبره نام نهاده و آن اول قلعه ای بود که بر بالای کوه بنا نهادند. چون کوهی که در آن ولایت بوده ماز نام داشته است شهرهایی که در درون آن کوه بوده مازاندرون خواندند و گویند شهرهای آن زیاده از بیست شهر بوده و چون قارن سوخرا از جانب ساسانیان در آن مرز ایالت داشته آن کوه ، به کوه قارن موسوم گردید. در زمان یکی از خلفای بنی عباس مردی مأمور به تبرستان شده در مراجعت خلیفه از او پرسید که تبرستان چگونه ولایتی است عرض کرد که تبرستان یعنی مکان انبوهی زر است. سه طبقه از اولاد ساسانیان در آن ولایت سالها پادشاهی کرده اند و در تاریخ تبرستان و مازندران مفصلاً مشروح است. بید تبری و بنفشه تبری و آهنگ تبری و زبان تبری منسوب به آن شهرهاست و معرب آن طبرستان و طبری است وقتی گفته ام ؛ شعر: ایا بت تبرستانی ای مه خزری بگرد سرخ گلت بر بنفشه تبری نگار نوری رخسار دیلمی طره فدای طره و بالات گیلی و خزری تبر بفرق تبرزد زند لبت از رشک به پهلوی چو کنی یار نغمه تبری.
( انجمن آرا ) ( آنندراج ).
یکی از ایالات شمالی ایران و حاکم نشین آن شهر دامغان «؟» و شهردماوند از شهرهای معتبر این ایالت و اراضی آن بیشترتپه و ماهورهایی است که از کوههای خراسان امتداد یافته. ( ناظم الاطباء ). بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
طبرستان تاپورستان سرزمین تاپورها. ملکی معروف . زیرا که تبر در آن متعارف است . طبرستان معرب آن .
پیشنهاد کاربران
تَبَرِستان، تَپورِستان ( به پارسی میانه: ) ( مازندرانی: تَوِرِسّون، تِپورِسّون ) به بخشی از سرزمین های میان کوه های البرز و دریای مازندران گفته می شده است. نام «تبرستان» معرب واژه «تپورستان» بوده و به نام قوم تپوری ( به یونانی: Τάπυροι ت. ت. 'تَپیری' ) ، یکی از قبایل ایرانی تبار دوران باستان، بازمی گردد که در جنوب دریای مازندران سکونت داشتند و پس از اسلام تبری نام گرفتند. برای ریشه نام تبرستان، بجز قوم تپوری ، گمان های دیگری نیز زده می شود و در زبان های مختلف واژگانی مشابه وجود دارد. ... [مشاهده متن کامل]
سرزمین طبرستان در عصر اسلامی از سمت غرب با دیلم و از سمت شرق با جرجان همسایه بود و شامل شهرهای «آمل، ساریه، مامطیر، ترنجه، ربست، میلا، هزارگریب، مهروان، تمیش، تمار، ناتیل، چالس، رویان و کلار» می شد؛ هرچند تبرستان در اوج قدرت گرگان و دیلمان را شامل می شده است به گونه ای که مورخان اسلامی همچون زکریای قزوینی در آثار البلاد و اخبار العباد و ابن عبدالحق بغدادی طبرستان را ناحیه ای بین عراق و خراسان توصیف نموده اند، که در کنار دریای خزر واقع شده است و شهرها و دهات بسیار دارد و محمد بن محمود بن احمد طوسی طبرستان را اقلیمی دانست که حد آن از بلاد اران تا جرجان و حدی تا دریای خزر تا طالقان و حمزه اصفهانی، مورخ قرن سوم، دیلم را بخشی از طبرستان ذکر نموده است. یوزف مارکوارت طبرستان را همان پتشخوارگر می داند و ابن فقیه همدانی پتشخوارگر را بخشی از طبرستان و از شهرهای رویان می داند. طبق نظر ابن فقیه همدانی رویان از کوره های طبرستان است و از شهرهای رویان: چالوس، لارز، شرز و بذشوارجر است. سرزمین طبرستان پیش از اسلام جزئی از پتشخوارگر بود. این سرزمین پس از اسکندر، مدتی تحت اداره دولت یونانی بلخ و اشکانیان قرار گرفت و در زمان اشکانیان و ساسانیان جزئی از پتشخوارگر بود و تا سال ۴۸۸ میلادی توسط گشنسب شاهان اداره می شد و در سال ۴۸۸ میلادی تحت اداره ساسانیان درآمد و کاووس ساسانی به مدت ده سال به عنوان پتشخوارگرشاه بر طبرستان حکومت نمود و پس از وی زرمهرشاهیان تا سال ۶۴۲ میلادی بر طبرستان به حکومت پرداختند، پس از سرنگونی ایران شهر دربرابر حمله اعراب مقاومت کرد و سرزمین تبرستان تا زمان خلافت عباسی توسط خاندانی ساسانی تبار به نام دابویگان اداره می شد. پس از فتح جلگه های تبرستان هم مناطق کوهستانی به مقاومت علیه مسلمانان ادامه دادند و دین مزدیسنا تا اواخر قرن سوم هجری و آغازین سده چهارم هجری بخشی از پیروان خود را حفظ کرده بود. پس از این دوره داعیان و مبلغان مذهب اسلامی زیدیه در میان اهالی نفوذ کرده و با تبلیغات گسترده پیروانی کسب نموده و حکومت علویان طبرستان را در سال ۲۵۰ قمری شکل دادند که منجر به تحولات زیادی در منطقه شد. رافع بن هرثمه از سرداران طاهری در سال ۲۷۷ قمری موفق به فتح طبرستان، دیلم و گیلان گردید ولی در اثر شکست از خلافت عباسی نفوذ خود را در طبرستان، دیلم و گیلان از دست داد و احمد سامانی در سال ۲۸۷ قمری موفق به فتح طبرستان گردید و به مدت ۱۴ سال طبرستان تحت نفوذ سامانیان درآمد و سپس علویان طبرستان در سال ۳۰۱ قمری توانستند بار دیگر بر طبرستان چیرگی یابند. پس از فروپاشی علویان طبرستان، سرداران دیلمی علویان توانستند حکومت های زیاریان، بوییان و سلاریان را ایجاد کرده و بخش قابل ملاحظه ای از قلمروهای اسلامی را به تبعیت خویش درآورند. طبرستان تا زمان ایجاد سلطنت سلجوقیان، در کنترل امیران زیاری باقی ماند و در این دوره خاندان قدیمی باوندیان که به طور سنتی حاکم سوادکوه بودند احیا گردیدند و در شرق طبرستان به تبلیغ آیین شیعه امامیه پرداختند؛ این در حالی بود که پادوسپانیان، حاکمان محلی قدیمی رویان در غرب طبرستان، به مذهب تسنن درآمدند. در اثر حمله مغول شهرهای طبرستان آسیب فراوان دیدند، ولی حکومت های محلی خودمختار باقی ماندند. در دوره ملوک الطوایفی اندیشه های شیعه امامیه و تصوف با تلاش های روحانیون آملی و خراسانی به تدریج در هم تنیده شد و جنبش سربداران در کومس پدید آمد که به واسطه دولت مرعشیان در طبرستان نیز تسلط و حکومت یافت. مرعشیان بیش از دو قرن بر شرق طبرستان حکومت داشتند و در این دوره، پادوسپانیان در غرب طبرستان به دو شاخه محلی تجزیه شدند. با روی کار آمدن دودمان صفویان، مرعشیان متحد این خاندان شده و با آن ها پیوند خانوادگی ایجاد کردند ولی همین پیوندها موجب اختلاف میان دو حکومت شده و در زمان شاه عباس صفوی بهانه حمله شاه به طبرستان شد و با شکست مرعشیان و پادوسپانیان از لشکریان قزلباش، طبرستان پس از آن به عنوان بخشی از ایران صفوی تبدیل گردید. سیاستمداران مازندرانی از آن پس در سیاست های ملی ایران نقش های پررنگی ایفا کردند. ایل قاجار از خاندان های مهاجر ترک در شرق مازندران بودند که در ۱۱۷۵ شمسی به قدرت رسیدند و پس از صد و سی سال، در ۱۳۰۴ شمسی توسط رضا پهلوی حکومتشان منحل گردید. در این دوره قیام هایی مسلحانه در شمال ایران روی داد که همگی توسط رضا پهلوی سرکوب شدند. رضا شاه خود از اهالی شهرستان سوادکوه در استان مازندران بود و اقداماتی جدی جهت نوسازی کشور انجام داد. طبرستان به مرور نام «مازندران» به خود گرفت و امروزه هسته اصلی این سرزمین، با این نام شناخته می شود هرچند طبق گزارش مورخان مازندران تنها بخشی از طبرستان را شامل می شد. یکی از مهم ترین منطقه های تاریخی در شمال کشور ایران طبرستان بود.