تبرئه

/tabra~e/

مترادف تبرئه: ابراء، برائت، پاکی، رفع اتهام، مبرا

متضاد تبرئه: محکوم، محکومیت

برابر پارسی: بیگناهی، گناه زدلیی

معنی انگلیسی:
acquittal, absolution, exculpation, exoneration

لغت نامه دهخدا

( تبرئة ) تبرئة. [ ت َ رِ ءَ ] ( ع مص ) پاک گردانیدن کسی را از چیزی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رفع شبهه کردن از کسی و درست داشتن برائت او. || بیزار کردن کسی را از چیزی. ( اقرب الموارد ). بیزار کردن. ( دهار ) ( ترجمان علامه جرجانی ). بیزار ساختن از چیزی. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر )پاک کردن . ۲ - بیزار کردن . ۳- رفع اتهام کردن . ۴- ( اسم )پاکی .

فرهنگ معین

(تَ رِ ئِ ) [ ع . تبرئة ] (مص م . ) ۱ - پاک کردن . ۲ - رفع اتهام کردن .

فرهنگ عمید

پاک کردن از تهمت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تبرئه (قرآن). تبرئه به معنای پاک گردانیدن کسی را از چیزی، رفع شبهه کردن از کسی و درست داشتن برائت اوست.
از واژه «برا» که شخصی اتهامی را از خود دور می کند یا دیگران و نیز خداوند، کسی را از آنها مبرا می کند، برداشت شده است. در قرآن بحث تبرئه حضرت ابراهیم ؛ تبرئه برادران حضرت یوسف ؛ تبرئه حضرت سلیمان ؛ تبرئه حضرت عیسی ؛ تبرئه حضرت مریم ؛ تبرئه حضرت موسی >احزاب/سوره۳۳، آیه۶۹.
۱. ↑ لغت نامه، ج۴، ص۵۵۶۹، «تبرئه».۲. ↑ انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۴.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تبرئه ».
...

مترادف ها

absolution (اسم)
امرزش گناه، بخشایش، بخشودگی، تبرئه، برائت، عفو، انصراف از مجازات، منع تعقیب کیفری

exoneration (اسم)
تبرئه، روسفیدی

compurgation (اسم)
تبرئه، برائت

exculpation (اسم)
تبرئه، برائت

quietus (اسم)
تبرئه، برائت، مفاصا، رهایی، پاکی

quittance (اسم)
تبرئه، برائت، جبران کردن، پاداش، پاکی، رسید مفاصا، بازپرداختن

پیشنهاد کاربران

گمانه زدایی
بی گناهی
absolution
Acquittal
بیگناه شناخته شد
فلانی تبرئه شد
بیگناه دانسته شد
بیگناه شناخته شد

این واژه عربی است و پارسی آن آنریا ãnryã می باشد که از سنسکریت: آنْرْنیَ ساخته شده است

بپرس