تبد. [ ت ِ ب ِ ] ( اِ ) مویی باشد بغایت نرم که از بن موی بز بشانه برآرند و از آن شال بافند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تِبِت. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ). کرک. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تبت شود.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی تُبْدَ: ظاهر شود-آشکار شود ریشه کلمه: بدو (۳۱ بار)