تبخیت

لغت نامه دهخدا

تبخیت. [ ت َ ] ( ع مص )غلبه کردن و خاموش گردانیدن. ( از قطر المحیط ). غلبه کردن به حجت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ساکت کردن. ( ناظم الاطباء ). || تحری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و منه قول بعض الشافعیة فی اشتباه القبلة: اذا لَم یمکنه الاجتهادُ صلّی علی التبخیت. ( منتهی الارب ). || سخن گفتن از روی بی عقلی و حماقت. || خوشبخت شدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

غلبه کردن و خاموش گردانیدن . غلبه کردن به حجت . ساکت کردن . یا تحری .

پیشنهاد کاربران

بپرس