تبختریه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
تَبَخْتُر؛ یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی تَب و پُختن با مفهوم سوزاندن و تب دار کردن.
جوری رفتار کردن که باعث پُختنِ دل دیگران و دل سوزاندن و داغ به دل دیگران شود.
رفتاری که باعث آه بلند شدن از دل دیگران شود.
... [مشاهده متن کامل]
با تفسیر موازی و غیرانطباقی به معنی؛
پُز و افاده و تَفَرعُن، تکبر، رفتار متکبرانه و خودپسندانه، به خودبالیدن، فخر فروختن،
رفتاری عامدانه و آگاهانه یا ناآگاهانه که باعث شود دیگران احساس کمبود کنند یا کمبود هایشان به چشمشان بیاید.
جوری رفتار کردن که باعث پُختنِ دل دیگران و دل سوزاندن و داغ به دل دیگران شود.
رفتاری که باعث آه بلند شدن از دل دیگران شود.
... [مشاهده متن کامل]
با تفسیر موازی و غیرانطباقی به معنی؛
پُز و افاده و تَفَرعُن، تکبر، رفتار متکبرانه و خودپسندانه، به خودبالیدن، فخر فروختن،
رفتاری عامدانه و آگاهانه یا ناآگاهانه که باعث شود دیگران احساس کمبود کنند یا کمبود هایشان به چشمشان بیاید.