- به تبختر رفتن ؛ گرازیدن. ( صحاح الفرس ). خرامیدگی و خرامش با ناز و شوکت و به این طرف و آن طرف میل کردن در رفتن. ( ناظم الاطباء ). با تکبر و نخوت راه رفتن ، این معنی محدث در فارسی است. ( فرهنگ نظام ). راه رفتن نیک توأم با تمایل یاراه رفتن از روی تکبر و خودپسندی. ( از قطر المحیط ).
|| تکبر. ( زمخشری ) :
به تبخترنه بذُل مال ستاند ز ملوک
به تواضع نه بمنت سوی بدگو بدهد.
خاقانی.
لطفهای شه که ذکر آن گذشت از تبختر بر دلش پوشیده گشت.
مولوی.
چون بگفت آن خسته را خاتون چنین می نگنجید از تبختر بر زمین.
مولوی.