مراگفت بر سیخ حمدان همی زن
ز کون زنم روزکی دو تباهه.
انوری.
|| گوشت قیمه کرده. ( ناظم الاطباء ). || قلیه بادنجان و بادنجان پخته. ( برهان ). بورانی بادنجان. کشک بادنجان. ( ناظم الاطباء ) : سلطان فرمود تا او را حبس کردند و در آن حبس او را در تباهه زهر دادند. ( تاریخ بیهقی ص 182 ). دفع مضرتش [ شراب سپید و تنک ] با سپیدباها و توابل وتباهه خشک کنند تا زیان ندارد و منفعت کند. ( نوروزنامه از حاشیه برهان قاطع چ معین ). || تخم مرغ بریان کرده با گوشت و سرکه و فلفل و لوبیا. ( ناظم الاطباء ). || خاگینه. ( برهان ). رجوع به تباهچه و طباهجه و طباهج و دیگر گونه های این لغت شود.