تباغض. [ ت َ غ ُ ] ( ع مص ) یکدیگر را دشمن داشتن. ( زوزنی ). ضد دوستی کردن با یکدیگر. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). مباغضة. ( منتهی الارب ). دشمنی کردن با یکدیگر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). با هم بغض و عداوت داشتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
دشمنی کردن بایکدیگر، باهم بغض وعداوت کردن یکدیگر را دشمن داشتن . ضد دوستی کردن با یکدیگر . دشمنی کردن با یکدیگر .