تباعد
مترادف تباعد: دوری، واگرایی ، از هم دور شدن، دوری جستن، دوری گزیدن، دوری ورزیدن، دوری کردن
متضاد تباعد: هم گرایی، تقارب، تقارن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) از یکدیگر دور شدندوری جستن دوری نمودن مقابل تقارب . ۲- ( اسم ) دوری .۳- ( اسم ) وا گرایی
از یکدیگر دور شدن . دور شدن . از همدیگر دور شدن . ضد تقارب . دوری .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید