تباشیر صبح

لغت نامه دهخدا

تباشیر صبح. [ ت َ رِ ص ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اول آن. ( قطر المحیط ). اول روشنائی بامداد.( دهار ). کنایه از سفیدی اول صبح باشد. ( برهان ). کنایه از سفیدی صبح صادق. ( انجمن آرا ). سفیدی اول صبح. ( ناظم الاطباء ). روشنی اول صبح. ( فرهنگ رشیدی ). اول صبح و سپیده آن ، در این صورت لفظ عربی است چنانکه قوسی تصریح کرده. ( غیاث اللغات ). لفظ تباشیر صبح که شعرا استعمال می کنند، میشود بمعنی اول باشد ( صمغ سفید ) که صبح در سفیدی تشبیه به تباشیر شده است یا بمعنی دوم که اوایل صبح است. ( فرهنگ نظام ). صبح صادق. ( مجموعه مترادفات ص 234 ). هدایت در ذیل کنایاتی که عربی صرف است آرد: تباشیر صبح کنایه از بدایت صبح است نه از آن روی که تباشیر داروئی است سپید بلکه آن خط سپیداست که طلوع صبح پیدا شود. ( انجمن آرا ) :
نه بر فلک ز تباشیر صبح هیچ نشان
نه در زمین ز خروش خروس هیچ اثر.
انوری.
و تا بوقت تباشیر صبح میان ایشان مکالمت بود. ( جهانگشای جوینی ). روز دیگر که از پستان شب شیر تباشیر صبح بدوشید... ( جهانگشای جوینی ). صداع شمس شفق را بقرص تباشیر صبح نفس رفع کند. ( دره نادره چ شهیدی ص 90 ). رجوع به تباشیرالصبح شود

فرهنگ فارسی

اول صبح . اول روشنائی بامداد . کنایه از سفیدی اول صبح باشد . کنایه از سفیدی صبح . صادق .

پیشنهاد کاربران

بپرس