[ویکی الکتاب] معنی
تَبَابٍ: زیانکاری(خسران) - هلاکت - دوام خسران - نا امیدی
معنی
تَبَّتْ: از هر خیری کوتاه باد-بریده باد (تب و تباب به معنای خسران و هلاکت است و راغب آن را به دوام خسران معنا کرده . بعضی هم گفتهاند به معنای خیبت و نومیدی است و بعضی دیگر آن را به معنای تهی دستی از همه خیرها دانستهاند )
ریشه کلمه:
تبب (۴ بار)
«تَبّ» و «تباب» (بر وزن خراب) به گفته «راغب» در «مفردات»، به معنای زیان مستمر و مداوم است، ولی «طبرسی» در «مجمع البیان» می گوید: به معنای زیانی است که منتهی به هلاکت می شود. بعضی از ارباب لغت نیز، آن را به معنای «قطع کردن» تفسیر کرده اند، و این شاید به خاطر آن است که زیان مستمر و منتهی به هلاکت طبعاً سبب قطع و بریدگی می شود، و از مجموع این معانی همان استفاده می شود که در معنای آیه گفته ایم.
تَبْ و تَباب به معنی خسران و زیان است زاغب زیان مستّمِر، مجمع البیان زیان مُؤدی بر فساد، قاموس نقص و زیان مطلق گفته است ، حلیه فرعون نیست مگر در زیان ، به آنها جز خسران نیافزودند. * . غرض از نقل کامل این سوره مبارکه آن است که بعضی معنای شوره را درک نکرده و گفتهاند: قرآن در این سوره ناسزا گفته و این از ساحت کتاب آسمانی به دور است و ناسزا گفتن دلیل بی منطقی است و گرنه احتیاجی به ناسزا گوئی نیست مخصوصاً که زن ابولهب نیز به زشتی یاد شده است (خلاصه شبههای که گفتهاند و یا میشود گفت). ابتدا مفردات سوره رسیدگی میکنیم: «تبّت» فعل ماضی مؤنث و «یداابی لهب» فاعل آنست «تّب» فعل ماضی و فاعلش ضمیر مستتر به ابی لهب برمیگردد یعنی: دو دست ابالهب و خود او به زیان و خسران افتاد. ابولهب عموی حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله» است، این کنیه را قرآن جعل نکرده بلکه به او در اثر زیبائی و خوش منظری و گونههای سرخش، ابالهب میگفتند و آن نام در میان مردم تعریف او بود و قرآن مجید همان را آورده است. «وَ اَمَِْءَتُهُ» عطف است بفاعل «سَیَصلی» یعنی: «سیصلی ابولهب و امرءِته النارَ» زن ابولهب بنام امّ جمیل خواهر ابوسفیان، زنی فتنهانگیز و سخن چین و دو بهم زن بود نقل شده خارها را میآورد و زیر پای حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله» میریخت جمله «حَمّالة الحطب فی جیدهاحبل من مسد» حال است از «وامرءته» یعنی: زنش داخل آتش میشود در حالی که هیمه حمل میکند و در گردنش ریسمانی است از لیف خرما. مراد از این دو جمله حالیّه خواه سخن چینی باشد و یا آوردن خار و ریختن به راه آن حضرت (احتمال دوّم موافق آیه است) آنست که: جهنّم رفتن این زن عمل دنیائی او را حکایت میکند در حالی که در دنیا بود در همان حال به آتش داخل میشود. با این طریق، سوره مبارکه و مطالب آن کاملاً طبیعی است. بار دیگر ترجمه سوره را یکجا میآوریم: دستهای ابالهب و خود او به زیان افتاد مال وی و آنچه فراهم کرده بود او را بی نیاز نکرد، حتماً به آتش زباله دار داخل میشود، زنش نیز در حالی که حامل هیمه و ریسمان در گردن است داخل آتش میشود. بعضیها «تَبَّتْ یَدا اَبی لَهَبٍ وَ تَبَّ» را نفرین دانسته و در ترجمه گفتهاند: بریده باد دستهای ابولهب و نابود باد او. اوّلا تبّ و تباب چنانکه گفتیم به معنای خسران است ثانیاً: آیه خبر است و نفرین نیست چنانکه گفته شد و احتیاجی به نفرین گرفتن نداریم. اگر گویند: چرا ابولهب و زنش طوری به خصوص آمده است که قابل تطبیق به عموم نیست حال آنکه سلیقه قرآن اعمّ گفتن مطالب است و جز در موارد ضروری تصریح به شخص نکرده است آیا ممکن نبود که او و زنش مانند دیگران بعداً ایمان بیاورند. گوئیم: اگر سوره مبارکه بعد از هلاکت او و زنش نازل شده باشد در این صورت هیچ اشکالی نیست زیرا پس از مرگ و حتمیّت جهنّمی بودن، حال آنها بیان شده است مثل فرعون و هامان و قارون و غیره، و اگر در حال حیات آن دو نازل شده باشد باید گفت که چون در علم خدا ایمان نیاوردن آنها حتمی بود لذا در حال زنده بودن به حسابشان رسیده است، میشود گفت: مفسّران اجماع دارند بر نزول سوره در حال حیات آن دو و «سَیَصلی» را نیز شاهد میآورند که از آینده خبر میدهد و اگر آن وقت ابولهب و زنش مرده بودند لازم بود با صیغه ماضی گفته شود و نیز لازم بود با صیغه ماضی گفته شود و نیز روایاتی وارد شده که می فهماند نزول سوره در حال حیات آنها بوده است.(بقیّه مطلب را در «لهب» مطالعه کنید. از نظر تاریخ مرگ او بعد از هجرت است.) ولی میشود گفت: سوره مبارکه بعد از هلاکت آن دو نازل شده است. «سَیَصلی» خبر از عذاب آخرت است نه برزخ و دوران مرگ در این زمینه فقط یک روایت در برهان از جابر بن یزید از امام باقر «علیه السلام» و یک روایت در صافی از قرب الاسناد از امام کاظم «علیه السلام» نقل شده است حال روایت برهان که در سندش عمر بن شمر هست روشن است و در روایت قرب الاسناد نیز تحقیق لازم است و آنچه از ابن عباس و غیره نقل شده موضوعیّت ندارد و الله العام.