تب یازه

لغت نامه دهخدا

تبیازه. [ ت َب ْ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ) تب و لرزی را گویند که بسبب برآمدگی و بزرگ شدن سپرز بهم رسیده باشد. ( برهان ). تب لرزه. ( شرفنامه منیری ). یعنی تب لرزه ، چه یازه بمعنی حرکت است. ( فرهنگ رشیدی ). تب نوبه ای که از بزرگ شدن سپرز عارض شود. ( ناظم الاطباء ).تب صفراوی چه یازه... بمعنی میل و حرکت است و آن ازلوازم این تب بود و با لفظ زدن و بستن و گرفتن و افتادن مستعمل. ( آنندراج ). به این معنی بجای زای نقطه دار ذال نقطه دار هم بنظر آمده است. ( برهان ). در فرهنگ تب باده ، بدال آورده. غضایری گوید، بیت :
چنان دشمن از بیم تیغ تو لرزد
که گویی گرفته است تب باده او را .
لیکن در این بیت تب یازه نیز توان خواند. ( فرهنگ رشیدی ). رجوع به تب باده و تبیاذه و تبیاره شود.

فرهنگ معین

(تَ زَ ) (اِمر. ) تب لرزه ، تب و لرز.

فرهنگ عمید

= تب * تب نوبه: چنان دشمن از بیم تیغ تو لرزد / که گویی گرفته ست تب یازه او را (غضایری: لغت نامه: تب یازه ).

پیشنهاد کاربران

بپرس