( تب آمدن ) تب آمدن. [ ت َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) رسیدن تب. تب آمدن کسی را؛ گرفتار تب شدن. تب کردن : همسایه شنید آه من گفت خاقانی را مگر تب آمد.خاقانی.یکی را تب آمد ز صاحبدلان کسی گفت شکر بخواه از فلان.( بوستان ).