خردمند گوید که تأیید و فر
بدانش بمردم رسد نه به زر.
ابوشکور.
بگویم بتأیید محمودشاه بدان فر و آن خسروانی کلاه.
فردوسی.
این مملکت خسرو تأیید سمایی ست باطل نشود هرگز تأیید سمایی.
منوچهری.
این نکرد الا بتوفیق ازل این اعتقادوآن نکرد الا بتأیید ابد آن اختیار.
منوچهری.
خدای عزوجل ایشان را از بهر تأیید دولت خداوند مانده است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 332 ). پس از آن آمدن بدرگاه عالی از دل و بی ریا و نفاق و نصیحت کردنی در اسباب ملک و تأیید آن بر آن جمله که تاریخی بر آن توان ساخت. ( تاریخ بیهقی ایضاً ). حاجب فاضل عم خوارزمشاه ادام اﷲ تأییده ما را امروز بجای پدر است. ( تاریخ بیهقی ایضاً ).روی یزدان جهان دار و خداوند زمان
که ز تأیید خدایی به درش بر حشرست.
ناصرخسرو ( دیوان چ مینوی ص 318 ).
ز تو بنازد اقبال چون بدن به روان به تو بماند تأیید چون روان به بدن.
مسعودسعد.
اقبال آسمانی و تأیید ایزدی هر سو که قصد و عزم کنی رهبر تو باد.
مسعودسعد.
فر و تأیید تو به گیتی درهر زمان سایه همای کشد.
مسعودسعد.
و افعال و اقوال او را بتأیید آسمانی بیاراست. ( کلیله و دمنه ). از فرایض احکام جهانداری آن است که... عزیمت را... بتأیید بخت جوان به امضاء رسانیده آید. ( کلیله و دمنه ).ترا تأیید یزدان است یار اندر همه وقتی
نباشد هیچ یاری بهتر از تأیید یزدانی.
رشید وطواط.
عنصر اقبال و جان مملکت گوهر تأیید و کان مملکت.
خاقانی.
فر تو خبر دهد که چندان تأیید ظفررسان ببینم.
خاقانی.
زهی دارنده اورنگ شاهی حوالتگاه تأیید الهی.
نظامی.
حق به دور و نوبت این تأیید رامی نماید اهل ظن و دید را.
مولوی.
بیشتر بخوانید ...