تایچه

لغت نامه دهخدا

تایچه. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ مصغر ) تاچه. لنگه. عدل. رجوع به تاچه شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) لنگ. خرد یک لنگه از خورجین یک عدل یک جوال .

فرهنگ معین

(چِ ) نک تاچه .

فرهنگ عمید

= تاچه

گویش مازنی

/taayche/ کیسه ی بزرگ - یک لنگه بار

پیشنهاد کاربران

در نیشابور سالیان دور، به کیفی که از نخ زمخت بافته می شد تَیچَه می گفتند، همان بافت پلاس و هروانه
در نیشابور سالیان دور، به کیفی که از نخ زمخت بافته می شد تَیچَه می گفتند.
:جوال کوچک. یک لنکه خورجین.
نمونه: جوال ها وتایچه ها دارند تمام می شوند می ماند کندوها. ( کلیدر ج ۱۰ص۲۷۴۲ )

بپرس